ده پزشک قاتل دنیا!



تصور ما از پزشکان، اشخاصی است که در صدد هستند به هر نحو ممکن به بهبود بیماری و سلامت بیمارنشان کمک کنند. تلقی جامعه از بیشتر پزشکان، مثبت است.




اما این بار در یک پست متفاوت می‌خواهیم با هم پرده از فعالیت‌های شیطانی پزشکان و به عبارت صحیح‌تر پزشک‌نماهایی برداریم که اعمالشان را هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند تأیید کند:


۱۰- جک کورکین Jack Kevorkian:
 کمک به مرگ بیمارانی به شدت بیمار که امید چندانی به بهبود وضعیتشان نیست، در دنیای امروز موضوعی اختلاف‌برانگیز است. اما دکتر جک کورکین اعتقاد داشت که «مردن، جنایت نیست.» او به مرگ ۱۳۰ نفر از بیماران بدحالش کمک کرد. جالب است که بدانید او شیوه‌های «اوتانازی» مخصوص خودش را هم ابداع کرده بود، او به دو شیوه، بیماران را از پا درمی‌آورد:


شیوه اول را او  Thanatron نامیده بود، در این شیوه او مخلوطی از سالین، تیوپنتال سدیم و کلرید پتاسیم به داخل ورید بیماران تزریق می‌کرد. شیوه دوم  Mercitron بود که در آن از ماسکی که مونو اکسید کربن از خود متصاعد می‌کرد، استفاده می‌کرد.





سرانجام تحقیقی در مورد کارهای او انجام شد و در پی آن او به جرم قتل درجه دوم، دستگیر شد و از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۷، زندانی شد. او هم‌اکنون آزادی مشروط دارد.




پی‌نوشت: جالب است بدانید که «آل پاچینو» در نقش دکتر جک کورکین در یک فیلم تلویزبونی با عنوان
You Don’t Know Jack بازی کرده است. این فیلم به زودی پخش خواهد شد.


۹- والتر فریمن:
والتر فریمن یک متخصص بیماری‌های اعصاب یا نورولوژیست بود که از «ییل» و دانشکده پزشکی پنسیلوانیا، فارغ‌التحصیل شده بود. او در دوران فعالیتش ۳۵۰۰ عمل لوبوتومی انجام داد.
در دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی، یعنی زمانی که روانپزشکان داروهای مؤثر کمی برای کنترل بیماری‌ها و اختلالات روانپزشکی در اختیار داشتند، عمل‌ لوبوتومی بسیار معمول بود. شاید از فیلم «دیوانه از قفس پرید» با شرکت «جک نیکلسون»، ماجرای لوبوتومی کاراکتر سرخ‌پوست قصه را به یاد داشته باشید.
در عمل لوبوتومی، ارتباط کورتکس قسمت پره‌فرونتال (قسمتی از قشر مغز در ناحیه زیر پیشانی) با سایر نقاط قطع می‌شود. شیوه‌های مختلفی برای این عمل وجود دارد. امروزه به خاطر عوارض زیاد عمل لوبوتومی و همچنین وجود شیوه‌های نوین درمان، لوبوتومی به ندرت انجام می‌شود، اما او در آن زمان، دکتر فریمن به انجام این عمل‌ها و به اصطلاح شفا دادن بیمارانش، افتخار می‌کرد.







شیوه انجام اعمال جراحی او هم عجیب بود. مثلا او از یک یخ خردکن که از آشپزخانه منزلش برداشته بود، برای انجام عمل استفاده می‌کرد و بدون کمک هیچ جراحی، روزانه ۲۰ عمل انجام می‌داد، او حتی اجازه می‌داد، رسانه‌ها بر سر عملش حاضر شوند، اعمال جراحی که گاه با مرگ بیمار خاتمه می‌یافتند.
جالب است بدانید که یکی از عمل‌های جراحی که دکتر فریمن انجام داد، روی خواهر «جان اف کندی» یعنی «رزمری کندی» انجام شد. در آن زمان به خانواده او توصیه شد برای بهبود حالات روحی رزمری، این عمل را قبول کنند. در سال ۱۹۴۱، زمانی که رزمری ۲۳ ساله بود، این عمل روی او انجام شد و نتیجه خوشایندی نداشت. رزمری کندی بعد از عمل دچار بی‌اختیاری ادراری شد و توان ذهنی‌اش به اندازه یک شیرخوار کاهش پیدا کرد، طوری که ساعت‌ها به دیوار روبرویش خیره می‌شد. برخی اعتقاد دارند، رزمری، تنها عقب‌ماندگی ذهنی داشت و عمل اصلا برایش مورد نداشت. رزمری کندی با همین شرایط تا سال ۲۰۰۵، به زندگی ادامه داد.
شاید در مورد سرنوشت‌ ناگوار اعضای خانواده کندی، خوانده باشید، سرنوشت شومی که که از آن تعبیر به «نفرین کندی‌ها» می‌شود. رزمری کندی، نخستین عضو خانواده بود که با چنین سرنوشت ناگواری مواجه شد!
شاید باور نکنید، اما فریمن هرگز به خاطر مرگ بیمارانش با عوارض عمل، به دردسر نیفتاد.




- هری هوارد هولمز(هرمن ماجت) Herman Mudgett:
 نام هری هوارد هولمز در زمان تولد «هرمن ماجت» بود، او نخستین قاتل سریالی بود که در آمریکا به دار آویخته شد. او در سال ۱۸۸۴ به دانشکده پزشکی میشیگان رفت. در این دوره او اجساد را از آزمایشگاه‌ها می‌دزدید و تخریب می‌کرد و بعد ادعا می‌کرد این افراد در طی حادثه کشته شده‌اند و با ترفندهایی از شرکت‌های بیمه، حق بیمه دریافت می‌کرد. بعد از فارغ‌التحصیلی، او به شیکاگو رفت، یک کارگر داروخانه را فریب داد و مالکیت یک هتل را از آن خود کرد. او زنانی را فریب می‌داد و به قتل می‌رساند و در هتل، روی جسد آنها آزمایش می‌کرد، کالبدشکافی‌شان می‌کرد و اسکلت آنها را به دانشکده‌های پزشکی می‌فروخت!







۷- آرنفین نست Arnfinn Nesset :
آرنفین نست، واقعا یک پزشک نبود، او یک پرستار نروژی بود که قصد داشت پزشک شود. او ۲۲ نفر از بیمارانش را با تزریق دارویی به نام Curacit کشت، این دارو، یک داروی شل‌کننده عضلات است. به خاطر ماهیت دارو، تحقیقات برای اثبات جرم «نست»، بسیار دشوار بود، چرا که ردیابی این دارو در بدن با گذشت زمان بسیار دشوار است. تحقیقات روی پرونده او دو سال کشید، در پی یک محاکمه دو ماهه، جرم او در قتل بیمارانش ثابت شد و «نست» ۲۱ سال را در زندان به سر برد. در نروژ حداکثر محکومیت ۲۱ سال است. او در سال ۲۰۰۴ از زندان آزاد شد و گفته می‌شود هم‌اکنون با نام دیگری در نروژ زندگی می‌کند.








۶- کارل کلوبرگ Carl Clauberg:

او یکی از پزشکان نازی است که در اردوگاه‌های کار اجباری نازی‌ها، روی زندانی‌ها آزمایش انجام می‌داد. آزمایشات او در اردوگاه آشویتس مشهور است. او استاد بیماری‌های زنان در دانشگاه  Königsberg  بود.

در سال ۱۹۳۳ او به نازی‌ها پیوست و در سال ۱۹۴۲، به «هیملر» پیشنهاد کرد که آزمایشاتی برای نازا کردن جمعی زنان انجام دهد. هیملر موافقت کرد و او به بلوک شماره ۱۰ آشویتس رفت. او به دنبال آن بود که شیوه ارزان و ساده‌ای برای نازا کردن زنان پیدا کند. او بارها از تزریق اسید مایع به داخل رحم زنان‌ استفاده کرد. تخمدان‌های آسیب دیده زنها برای بررسی بیشتر به برلین فرستاده می‌شد. گاهی بیماران برای انجام اتوپسی (تکه‌برداری) به قتل می‌رسیدند. گفته می‌شود او روی ۳۰۰ زن، آزمایشات وحشتناک خود را انجام داد، سرانجام کلوبرگ دستگیر شد، ولی قبل از محاکمه، فوت کرد.




۵- جان بادکین آدامز John Bodkin Adams:

او یک پزشک عمومی بود که زندگی‌ای توأم با جنایت و قتل داشت. او از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۶، به طرز مشکوکی، ۱۶۰ نفر از بیمارانش را کشت. ۱۳۲ نفر از آنها در وصیت‌نامه‌هایشان برای این پزشک پول نقد یا اشیایی باارزش بخشیده بودند! بعدها مشخص شد، همه این وصیت‌نامه‌ها جعلی بوده‌اند. برای قتل بیمارانش او از داروها یا مسکن‌هایی به میزان زیاد تجویز می‌کرد که در نهایت بیماران را از پا درمی‌آورند. سرانجام او پس از اینکه شک‌هایی در مورد مرگ سریع بیمارانش برانگیخته شد، دادگاهی شد. او به اتهام جعل اسناد هم، باید پاسخ می‌داد.






۴- هارولد شیپمن Harold Shipman:

او تنها پزشک انگلیسی در طول تاریخ است که به خاطر قتل بیمارانش، گناهکار شناخته شد. بسیاری او را برترین قاتل سریالی از لحاظ کسی درآمد غیرمشروع می‌دانند. او در مورد قتل ۲۱۸ بیمار مقصر شناخته شده، اما عدد واقعی ممکن است دو برابر باشد، چون هویت بسیاری از بیماران، هرگز شناخته نشد. او درسال ۱۹۷۴ به عنوان یک پزشک عمومی در «یورکشایر» غربی شروع به کار کرد. یک سال بعد، نسخه‌های جعلی تجویز پتدین (نوعی مخدر) که او برای مصرف شخصی، جعل کرده بود، کشف شد. او چریمه شد، اما به وی اجازه شد به کار ادامه دهد. در طول سالیان، بسیاری از بیماران او عمدتا به خاطر تزریق دیامورفین، فوت کردند. سرانجام خیلی‌ها به خاطر جواز دفن‌های زیادی که او امضا می‌کرد، به وی مشکوک شدند. او همچنین به خاطر جعل وصیت‌نامه یک بیمار، مجرم شناخته شد. در سال ۲۰۰۰، او در مورد مرگ ۱۵ نفر، مجرم شناخته شد و به حبس ابد محکوم شد اما چهار سال بعد در ژانویه سال ۲۰۰۴، خودش را در سلول حلق‌آویز کرد.



 



۳- مایکل سوانگو Michael Swango:

گرچه از لحاظ قانونی او به خاطر قتل تنها ۳ نفر مجرم شناخته شد، اما بسیار عقیده دارند که او بین ۳۰ تا ۶۰ نفر را در طول زندگی پزشکی حرفه‌ای خود کشته است. همه چیز از وقتی که شروع شد که او وارد دانشکده پزشکی ایلینویز جنوبی شد، در آنجا بعضی متوجه علاقه عجیب او به مرگ بیماران شدند. با اینکه بعد از فارغ‌التحصیلی، اخراج شد، ولی توانست در دانشگاه ایالت اوهایو، به عنوان انترن مشغول شود. در طبقاتی از بیمارستان که او مشغول کار بود، پرستاران متوجه مرگ‌های گاه و بی‌گاه و ناگهانی بعضی از بیماران بدون هیچگونه پیش درآمد قبلی می‌شدند. یک بار پرستاری مشاهده کرد که در حال تزریق چیزی به یک بیمار است و مدتی بعد از تزریق بیمار به ناگهان فوت کرد. این شک‌ها باعث شد، او دوباره اخراج شود. این بار او به عنوان تکنیسین بخش اورژانس در ایلینویز، شروع به کار کرد و این بار کارکنان بیمارستان را مسموم کرد! سرانجام او به خاطر در اختیار داشتن آرسنیک و سایر سموم، دستگیر شد. سرانجام او به قتل ۳ نفر از بیماران، اعتراف کرد.





۲- شیرو ایشی Shiro Ishii:

شیرو ایشی پزشک و میکروب‌شناس ژاپنی بود. در طی جنگ دوم چین و ژاپن او ستوان واحد ۷۳۱ بود که واحد جنگ بیولویژک بود. گرچه تصور می‌شد او به زور به این واحد تحمیل شده و از لحاظ شخصیتی آدم خودمحوری است، اما توانست برتری خود را ثابت کند و وارد بیمارستان ارتشی شماره یک توکیو شود. او تحصیلات تکمیلی را در دانشگاه سلطنتی کیوتو به اتمام رساند. در سال ۱۹۴۲، ایشی، شروع به کار روی تسیلحات میکروبی کرد. او این میکروب‌ها را روی اسیران و شهروندان چینی امتحان کرد و یک بار هم موفق به آزمایش اسلحه‌اش در میدان نبرد شد. گفته می‌شود، ده‌ها هزار نفر در آزمایشات وی کشته شدند. در طی آزمایشات او از سلاح‌های حاوی میکروب‌های کزاز، وبا و طاعون استفاده می‌کرد. او همچنین آزمایشاتی در مورد القای سقط، سکته قلبی و مغزی و تحقیقاتی در مورد سرمازدگی و کالبد شکافی موجودات زنده انجام داد.


1- جوزف منگل Josef Mengele:
 او افسر آلمانی SS و یک پزشک نازی بود. او احتملا شناخته‌شده‌ترین نام در فهرست پزشکان جنایتکار است. او لقب‌هایی مثل «فرشته‌ مرگ» و «شیطان زیبا» داشت. او بود که تعیین می‌کرد کدام اسیر به درد آزمایشات می‌خورد و کدام یک به خاطر ضعف، باید کشته شود. در آشویتس، او آزمایشاتی روی اسرای نگون‌بخت انجام می‌داد. او بیشتر به وراثت و بیتشر علاقه داشت و دوست داشت روی دوقلوهای همسان آزمایش کند. گفته می‌شود که او ۱۰ دوقلو را انتخاب کرده بود، آنها را با کلروفورم بیهوش کرده بود و برای مقایسه آنها با هم و پیدا کردن اختلاف‌های احتمالی، تشریحشان کرده بود. گفته می‌شود او بعضی از دوقلوها را با ارتباط دادن وریدهایشان به هم متصل می‌کرد و دوقلوهای به هم چسبیده را به صورت مصنوعی ایجاد می‌کرد. او آزمایشاتی در مورد تغییر رنگ چشم با تزریق مرکب، قطع اعضا و تلاش برای پیوند دوباره آنها و نابارور کردن زنان هم انجام داد.






akshaye bamaze :D





گریه کن گریه قشنگه،گریه مرحم دل تنگه...
وقتی این عکسها رو دیدم نتونستم ساده از کنارشون بگذرم...


میگن شهردار تهران مبلغ 3 میلیارد تومان واسه بازسازی لبنان اختصاص داده!
واقعا حرفی واسه گفتن ندارم،فقط میتونم بگم شرم آوره وقتی این وضعیت تو کشورمون هست،اینا واسه خود شیرینی سرمایه ی مملکت رو به هدر میدن!
این بچه ها به دلیل آتش سوزی در مدرسه و به خاطر نبود بخاری گازی و وسایل گرمایشی مناسب به این روز در اومدن!











طراحی روی میوه


































فنگ شویی،علمی کهن و عمیق فصل سوم
اصل پو:
واژه ی پو(pu) به معنی کنده ی نتراشیده است.پو به معنی "چیزها در حالت ساده و طبیعی" است.این اصل نه فقط در مورد اشیا،که در مورد انسان ها نیز صدق می کند و منظور آن است که هر چیزی در حالت ساده و طبیعی خود دارای توانایی خاصی است.در صورتی که این سادگی از بین برود یا دست خورده شود به سرعت توانایی وجودی اش را از دست می دهد.

پو قادر است کارهای زیادی انجام دهد چون ذهن او ساده است.ذهن ساده به معنای احمق بودن نیست،بلکه ایده آل دائوئیست ها از ذهن ساده،ذهنی آرام،ساکن و منعکس کننده به مانند آینه یا کنده ی نتراشیده است.ذهن ساده،دیدن واقعیتهاست آنچنان که هستند.پو و سادگی ذهن از سکوت و ارتباط با طبیعت می آید.این سادگی در همه ی ابعاد زندگی سالم مشاهده می شود.سادگی در افکار،اعتقادات،رفتار،گفتار،منش و طرز زندگی..

در مقابل ساده بودن،ذهن هایی هستند که دانستگی را برای هوشمندی و محاسبه می خواهند که هوشمند به نظر بیایند.ذهن هایی وجود دارند که دانستگی را برای تفسیر،عیب جویی و شکایت می خواهند.کسانی می ترسند وتامل می کنند  و وسواس به خرج می دهند و کروهی با دانستگی عقاید و ایده آل های زهنی می آفرینند،که به نظر حکیم و عاقل بیایند.هر یک از این روشها آدمی را از شادی و حکمت باز می دارد.کسانی که فنگ شویی را بوجود آوردند نگاهی عمیق به طبیعت داشتند و به خاطر سادگی ذهنشان توانسته اند آنرا درک کنند.
چوانگ تسو از بزرگان تفکر چینی است.وی در یادداشت های خود می نویسد:
روزی کسی به من گفت:"من درخت بزرگی دارم که نجارها نمی توانند آن را به الوار تبدیل کنند.شاخه ها و تنه اش پر پیچ و خم و پر از گره و فرورفتگی است.من باید با این درخت چکار کنم؟"

چوانگ تسو در پاسخ می گوید:"همان طور که می دانی گربه در شکار بسیار ماهر است.او بدن خود را جمع می کند و سپس ناگهان می جهد و طعمه ی خود را اسیر می کند.اما وقتی که توجه او به شکار است به راحتی با یک تور می توان آن را شکار کرد.از سوی دیگر یک گاو نر به سادگی اسیر و گرفتار نمی شود.اما با وجود همه ی قدرتش نمی تواند یک موش بگیرد.تو شکایت می کنی که درخت تو ارزش الوار شدن ندارد!اما تو می توانی از سایه ای که می گسترد استفاده کنی و در زیر آن استراحت کنی،او را بنگری و زیباییش را تحسین کنی.او برای تو بی استفاده است،زیرا که می خواهی به چیز دیگری تبدیلش کنی و او را برای آنچه که هست استفاده نمی کنی."
سادگی اصل مهم در فنگ شویی است.هر آنچه ساده است زیباست.امروزه در معماری و ساختمان سازی ما،آنچه به چشم نمی آید سادگی است.بسیاری از طراحی ها،دکوربندی ها و هزینه های گزافی که به قصد زیبا کردن بناها صرف می شوند،نه فقط زیبایی به وجود نمی آورند،بلکه ساختارهایی نا هنجار و به دور از اصل پو هستند و هدفشان تبدیل کردن یک چیز به چیز دیگری است که هم بی اصالت است و باعث از دست دادن طبیعت بنا می شود.

عمل بی عملی
سادگی در عمل یا" پو"در عمل با عنوان wu wei شناخته می شود.کلمه ی wu wei به معنای بدون عمل کاری کردن و به طور دقیق تر دخالت نکردن،نجنگیدن،نداشتن اصرار خودخواهانه و عمل نکردن در مخالفت با ذات طبیعی چیزهاست.
واژه ی wu wei از دو قسمت تشکیل شده است.wu که حرف نفی است و wei به معنی فعل یا قصد و نیت،اداره کردن و وابسته بودن است.
ساخت و بوجود آوردن آنچه با طبیعت سازگار نیست خلاف این اصل و مبارزه با طبیعت می باشد و حاصل این رفتار بر هم زدن نظم طبیعت و از میان بردن سلامت است که عوارض آن هم طبیعت را از بین می برد و هم بشر را تحت تاثیر قرار می دهد.
کاربرد این اصل در feng shui توجه به احکام و قوانین طبیعت در طراحی بناها و استفاده از عناصر مختلف،اما هماهنگ و به جاست.مهم این است که هرچه ساخته می شود باعث بر هم زدن محیط پیرامون خود نشود چون در غیر این صورت نمی تواند برای ساکنینش زندگی خوبی به دنبال داشته باشد.
بدون شرح




فنگ شویی،علمی کهن و عمیق فصل دوم
به تعریف دیگری از فنگ شویی توجه کنید:
هنر طراحی ساختمان و بنا با تاکید بر روی سلامتی و موفقیت ساکنین آن
هر بنایی،بسته به طراحی و عناصر به کاربرده شده در آن دارای انرژی خاص خود می باشد.می توان نقاطی را در هر بنا پیدا کرد که نیاز به اصلاح داشته باشد.ایرادهای موجود در بنا باعث تاثیر نامطلوب بر روی احساسات و سلامتی ساکنین آن می شود.
فنگ شویی از بسیاری جهات مانند طب شرقی است با این تفاوت که بجای درمان جسمی،به درمان محیطی می پردازد.از این لحاظ،تشابهی بین فنگ شویی،شیاتزو،طب سوزنی و ری کی وجود دارد.
در شیاتزو با فشار دادن نقاط مختلف بدن،جریانهای انرژی بین اندام ها و اعضا بهتر می شود.در طب سوزنی همین کار به کمک سوزن و گیاهان دارویی انجام می شود و در ری کی،دهنده ی انرژی،از دست های خود برای بر قراری تعادل در شخص گیرنده ی انرژی استفاده می کند.
در فنگ شویی با ایجاد تعادل در انرژی محیطی،افرادی که در آن مکان کار و زندگی می کنند تعادل پیدا می کنند و از خیر و برکت بیشتری در زندگی بهره مند می شوند.
امروزه فنگ شویی در بخش های مختلف کار و زندگی مورد استفاده قرار می گیرد.از طراحی اولیه ی بنا تا دکوراسیون داخلی و تزیینات،طراحی فضای سبز،فروشگاهها،شرکتهای تجاری و ... مورد بحث قرار می گیرد.




طبیعت،مهم ترین منبع برای دستورات فنگ شویی


شناخت دائو،توجه به احکام جاری در طبیعت است که منبع شکل گیری دستورات فنگ شویی می باشد.قصه ی بوجود آمدن مربع لوشو یا مربع جادویی مثال خوبی در این مورد است.
لاک پشت،سمبل زندگی خوب و طولانی است.یک روز که فو-هسی در کنار آب های رودخانه ی لو در حال مراقبه بود،چشمش به لاک پشتی می افتد که در حال بالا آمدن در آب است.او از دیدن نقش های سیاه و سفید بر روی لاک حیوان متحیر می شود.خال ها در گروه های 1 تا 9 قرار داشتند.این ترتیب قرار گیری به شکلی بود که اگر تعداد خال ها را از هر طرف،چه افقی و چه عمودی با هم جمع می زدید حاصل جمع برابر 15 می شد.از این نقش مربعی حاصل شد که آن را مربع لوشو می نامند و مبنای بسیاری از محاسبات فنگ شویی است.







این روزا همش ذهنم درگیره..درگیر این که واقعا عشق چیه ؟وجود خارجی داره یا فقط یه افسانه هست؟آدما چرا ازدواج می کنن؟باید با کسی که عاشقشی ازدواج کنی یا فقط دوسش داشته باشی؟و   و    و    کلی سوال دیگه!
زمانی بود که عشق رو باور داشتم،با تمام وجودم بهش ایمان داشتم!ولی حالا...
گیج شدم!وقتی میبینم که آدما چجوری ابراز علاقه میکنن و بعد از یه مدت،همه چیز تموم میشه.انگار از اولش هم هیچی نبوده!!!
بعضی از دوستهام که به قولی،چند تا پیرهن بیشتر از من پاره کردن،به این نتیجه رسیدن که زندگی یه دروغ بزرگه،یا اینکه اصلا چیزی به نام عشق وجود نداره!
اصلا ما آدما برای چی زندگی می کنیم؟چرا ازدواج می کنیم و بچه دار میشیم؟که چی بشه آخه؟؟؟؟سعادت و خوشبختی چیه؟
یکی به من کمک کنه!:-s