17
Apr 2009
تصور ما از پزشکان، اشخاصی است که در صدد هستند به هر نحو ممکن به بهبود بیماری و سلامت بیمارنشان کمک کنند. تلقی جامعه از بیشتر پزشکان، مثبت است.
اما این بار در یک پست متفاوت میخواهیم با هم پرده از فعالیتهای شیطانی پزشکان و به عبارت صحیحتر پزشکنماهایی برداریم که اعمالشان را هیچ عقل سلیمی نمیتواند تأیید کند:
۱۰- جک کورکین Jack Kevorkian:
کمک به مرگ بیمارانی به شدت بیمار که امید چندانی به بهبود وضعیتشان نیست، در دنیای امروز موضوعی اختلافبرانگیز است. اما دکتر جک کورکین اعتقاد داشت که «مردن، جنایت نیست.» او به مرگ ۱۳۰ نفر از بیماران بدحالش کمک کرد. جالب است که بدانید او شیوههای «اوتانازی» مخصوص خودش را هم ابداع کرده بود، او به دو شیوه، بیماران را از پا درمیآورد:
کمک به مرگ بیمارانی به شدت بیمار که امید چندانی به بهبود وضعیتشان نیست، در دنیای امروز موضوعی اختلافبرانگیز است. اما دکتر جک کورکین اعتقاد داشت که «مردن، جنایت نیست.» او به مرگ ۱۳۰ نفر از بیماران بدحالش کمک کرد. جالب است که بدانید او شیوههای «اوتانازی» مخصوص خودش را هم ابداع کرده بود، او به دو شیوه، بیماران را از پا درمیآورد:
شیوه اول را او Thanatron نامیده بود، در این شیوه او مخلوطی از سالین، تیوپنتال سدیم و کلرید پتاسیم به داخل ورید بیماران تزریق میکرد. شیوه دوم Mercitron بود که در آن از ماسکی که مونو اکسید کربن از خود متصاعد میکرد، استفاده میکرد.
سرانجام تحقیقی در مورد کارهای او انجام شد و در پی آن او به جرم قتل درجه دوم، دستگیر شد و از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۷، زندانی شد. او هماکنون آزادی مشروط دارد.
پینوشت: جالب است بدانید که «آل پاچینو» در نقش دکتر جک کورکین در یک فیلم تلویزبونی با عنوان
You Don’t Know Jack بازی کرده است. این فیلم به زودی پخش خواهد شد.
۹- والتر فریمن:
والتر فریمن یک متخصص بیماریهای اعصاب یا نورولوژیست بود که از «ییل» و دانشکده پزشکی پنسیلوانیا، فارغالتحصیل شده بود. او در دوران فعالیتش ۳۵۰۰ عمل لوبوتومی انجام داد.
در دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی، یعنی زمانی که روانپزشکان داروهای مؤثر کمی برای کنترل بیماریها و اختلالات روانپزشکی در اختیار داشتند، عمل لوبوتومی بسیار معمول بود. شاید از فیلم «دیوانه از قفس پرید» با شرکت «جک نیکلسون»، ماجرای لوبوتومی کاراکتر سرخپوست قصه را به یاد داشته باشید.
در عمل لوبوتومی، ارتباط کورتکس قسمت پرهفرونتال (قسمتی از قشر مغز در ناحیه زیر پیشانی) با سایر نقاط قطع میشود. شیوههای مختلفی برای این عمل وجود دارد. امروزه به خاطر عوارض زیاد عمل لوبوتومی و همچنین وجود شیوههای نوین درمان، لوبوتومی به ندرت انجام میشود، اما او در آن زمان، دکتر فریمن به انجام این عملها و به اصطلاح شفا دادن بیمارانش، افتخار میکرد.
شیوه انجام اعمال جراحی او هم عجیب بود. مثلا او از یک یخ خردکن که از آشپزخانه منزلش برداشته بود، برای انجام عمل استفاده میکرد و بدون کمک هیچ جراحی، روزانه ۲۰ عمل انجام میداد، او حتی اجازه میداد، رسانهها بر سر عملش حاضر شوند، اعمال جراحی که گاه با مرگ بیمار خاتمه مییافتند.
جالب است بدانید که یکی از عملهای جراحی که دکتر فریمن انجام داد، روی خواهر «جان اف کندی» یعنی «رزمری کندی» انجام شد. در آن زمان به خانواده او توصیه شد برای بهبود حالات روحی رزمری، این عمل را قبول کنند. در سال ۱۹۴۱، زمانی که رزمری ۲۳ ساله بود، این عمل روی او انجام شد و نتیجه خوشایندی نداشت. رزمری کندی بعد از عمل دچار بیاختیاری ادراری شد و توان ذهنیاش به اندازه یک شیرخوار کاهش پیدا کرد، طوری که ساعتها به دیوار روبرویش خیره میشد. برخی اعتقاد دارند، رزمری، تنها عقبماندگی ذهنی داشت و عمل اصلا برایش مورد نداشت. رزمری کندی با همین شرایط تا سال ۲۰۰۵، به زندگی ادامه داد.
شاید در مورد سرنوشت ناگوار اعضای خانواده کندی، خوانده باشید، سرنوشت شومی که که از آن تعبیر به «نفرین کندیها» میشود. رزمری کندی، نخستین عضو خانواده بود که با چنین سرنوشت ناگواری مواجه شد!
شاید باور نکنید، اما فریمن هرگز به خاطر مرگ بیمارانش با عوارض عمل، به دردسر نیفتاد.
- هری هوارد هولمز(هرمن ماجت) Herman Mudgett:
نام هری هوارد هولمز در زمان تولد «هرمن ماجت» بود، او نخستین قاتل سریالی بود که در آمریکا به دار آویخته شد. او در سال ۱۸۸۴ به دانشکده پزشکی میشیگان رفت. در این دوره او اجساد را از آزمایشگاهها میدزدید و تخریب میکرد و بعد ادعا میکرد این افراد در طی حادثه کشته شدهاند و با ترفندهایی از شرکتهای بیمه، حق بیمه دریافت میکرد. بعد از فارغالتحصیلی، او به شیکاگو رفت، یک کارگر داروخانه را فریب داد و مالکیت یک هتل را از آن خود کرد. او زنانی را فریب میداد و به قتل میرساند و در هتل، روی جسد آنها آزمایش میکرد، کالبدشکافیشان میکرد و اسکلت آنها را به دانشکدههای پزشکی میفروخت!
۷- آرنفین نست Arnfinn Nesset :
آرنفین نست، واقعا یک پزشک نبود، او یک پرستار نروژی بود که قصد داشت پزشک شود. او ۲۲ نفر از بیمارانش را با تزریق دارویی به نام Curacit کشت، این دارو، یک داروی شلکننده عضلات است. به خاطر ماهیت دارو، تحقیقات برای اثبات جرم «نست»، بسیار دشوار بود، چرا که ردیابی این دارو در بدن با گذشت زمان بسیار دشوار است. تحقیقات روی پرونده او دو سال کشید، در پی یک محاکمه دو ماهه، جرم او در قتل بیمارانش ثابت شد و «نست» ۲۱ سال را در زندان به سر برد. در نروژ حداکثر محکومیت ۲۱ سال است. او در سال ۲۰۰۴ از زندان آزاد شد و گفته میشود هماکنون با نام دیگری در نروژ زندگی میکند.
آرنفین نست، واقعا یک پزشک نبود، او یک پرستار نروژی بود که قصد داشت پزشک شود. او ۲۲ نفر از بیمارانش را با تزریق دارویی به نام Curacit کشت، این دارو، یک داروی شلکننده عضلات است. به خاطر ماهیت دارو، تحقیقات برای اثبات جرم «نست»، بسیار دشوار بود، چرا که ردیابی این دارو در بدن با گذشت زمان بسیار دشوار است. تحقیقات روی پرونده او دو سال کشید، در پی یک محاکمه دو ماهه، جرم او در قتل بیمارانش ثابت شد و «نست» ۲۱ سال را در زندان به سر برد. در نروژ حداکثر محکومیت ۲۱ سال است. او در سال ۲۰۰۴ از زندان آزاد شد و گفته میشود هماکنون با نام دیگری در نروژ زندگی میکند.
۶- کارل کلوبرگ Carl Clauberg:
او یکی از پزشکان نازی است که در اردوگاههای کار اجباری نازیها، روی زندانیها آزمایش انجام میداد. آزمایشات او در اردوگاه آشویتس مشهور است. او استاد بیماریهای زنان در دانشگاه Königsberg بود.
در سال ۱۹۳۳ او به نازیها پیوست و در سال ۱۹۴۲، به «هیملر» پیشنهاد کرد که آزمایشاتی برای نازا کردن جمعی زنان انجام دهد. هیملر موافقت کرد و او به بلوک شماره ۱۰ آشویتس رفت. او به دنبال آن بود که شیوه ارزان و سادهای برای نازا کردن زنان پیدا کند. او بارها از تزریق اسید مایع به داخل رحم زنان استفاده کرد. تخمدانهای آسیب دیده زنها برای بررسی بیشتر به برلین فرستاده میشد. گاهی بیماران برای انجام اتوپسی (تکهبرداری) به قتل میرسیدند. گفته میشود او روی ۳۰۰ زن، آزمایشات وحشتناک خود را انجام داد، سرانجام کلوبرگ دستگیر شد، ولی قبل از محاکمه، فوت کرد.
۵- جان بادکین آدامز John Bodkin Adams:
او یک پزشک عمومی بود که زندگیای توأم با جنایت و قتل داشت. او از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۶، به طرز مشکوکی، ۱۶۰ نفر از بیمارانش را کشت. ۱۳۲ نفر از آنها در وصیتنامههایشان برای این پزشک پول نقد یا اشیایی باارزش بخشیده بودند! بعدها مشخص شد، همه این وصیتنامهها جعلی بودهاند. برای قتل بیمارانش او از داروها یا مسکنهایی به میزان زیاد تجویز میکرد که در نهایت بیماران را از پا درمیآورند. سرانجام او پس از اینکه شکهایی در مورد مرگ سریع بیمارانش برانگیخته شد، دادگاهی شد. او به اتهام جعل اسناد هم، باید پاسخ میداد.
۴- هارولد شیپمن Harold Shipman:
او تنها پزشک انگلیسی در طول تاریخ است که به خاطر قتل بیمارانش، گناهکار شناخته شد. بسیاری او را برترین قاتل سریالی از لحاظ کسی درآمد غیرمشروع میدانند. او در مورد قتل ۲۱۸ بیمار مقصر شناخته شده، اما عدد واقعی ممکن است دو برابر باشد، چون هویت بسیاری از بیماران، هرگز شناخته نشد. او درسال ۱۹۷۴ به عنوان یک پزشک عمومی در «یورکشایر» غربی شروع به کار کرد. یک سال بعد، نسخههای جعلی تجویز پتدین (نوعی مخدر) که او برای مصرف شخصی، جعل کرده بود، کشف شد. او چریمه شد، اما به وی اجازه شد به کار ادامه دهد. در طول سالیان، بسیاری از بیماران او عمدتا به خاطر تزریق دیامورفین، فوت کردند. سرانجام خیلیها به خاطر جواز دفنهای زیادی که او امضا میکرد، به وی مشکوک شدند. او همچنین به خاطر جعل وصیتنامه یک بیمار، مجرم شناخته شد. در سال ۲۰۰۰، او در مورد مرگ ۱۵ نفر، مجرم شناخته شد و به حبس ابد محکوم شد اما چهار سال بعد در ژانویه سال ۲۰۰۴، خودش را در سلول حلقآویز کرد.
۳- مایکل سوانگو Michael Swango:
گرچه از لحاظ قانونی او به خاطر قتل تنها ۳ نفر مجرم شناخته شد، اما بسیار عقیده دارند که او بین ۳۰ تا ۶۰ نفر را در طول زندگی پزشکی حرفهای خود کشته است. همه چیز از وقتی که شروع شد که او وارد دانشکده پزشکی ایلینویز جنوبی شد، در آنجا بعضی متوجه علاقه عجیب او به مرگ بیماران شدند. با اینکه بعد از فارغالتحصیلی، اخراج شد، ولی توانست در دانشگاه ایالت اوهایو، به عنوان انترن مشغول شود. در طبقاتی از بیمارستان که او مشغول کار بود، پرستاران متوجه مرگهای گاه و بیگاه و ناگهانی بعضی از بیماران بدون هیچگونه پیش درآمد قبلی میشدند. یک بار پرستاری مشاهده کرد که در حال تزریق چیزی به یک بیمار است و مدتی بعد از تزریق بیمار به ناگهان فوت کرد. این شکها باعث شد، او دوباره اخراج شود. این بار او به عنوان تکنیسین بخش اورژانس در ایلینویز، شروع به کار کرد و این بار کارکنان بیمارستان را مسموم کرد! سرانجام او به خاطر در اختیار داشتن آرسنیک و سایر سموم، دستگیر شد. سرانجام او به قتل ۳ نفر از بیماران، اعتراف کرد.
۲- شیرو ایشی Shiro Ishii:
شیرو ایشی پزشک و میکروبشناس ژاپنی بود. در طی جنگ دوم چین و ژاپن او ستوان واحد ۷۳۱ بود که واحد جنگ بیولویژک بود. گرچه تصور میشد او به زور به این واحد تحمیل شده و از لحاظ شخصیتی آدم خودمحوری است، اما توانست برتری خود را ثابت کند و وارد بیمارستان ارتشی شماره یک توکیو شود. او تحصیلات تکمیلی را در دانشگاه سلطنتی کیوتو به اتمام رساند. در سال ۱۹۴۲، ایشی، شروع به کار روی تسیلحات میکروبی کرد. او این میکروبها را روی اسیران و شهروندان چینی امتحان کرد و یک بار هم موفق به آزمایش اسلحهاش در میدان نبرد شد. گفته میشود، دهها هزار نفر در آزمایشات وی کشته شدند. در طی آزمایشات او از سلاحهای حاوی میکروبهای کزاز، وبا و طاعون استفاده میکرد. او همچنین آزمایشاتی در مورد القای سقط، سکته قلبی و مغزی و تحقیقاتی در مورد سرمازدگی و کالبد شکافی موجودات زنده انجام داد.
1- جوزف منگل Josef Mengele:
او افسر آلمانی SS و یک پزشک نازی بود. او احتملا شناختهشدهترین نام در فهرست پزشکان جنایتکار است. او لقبهایی مثل «فرشته مرگ» و «شیطان زیبا» داشت. او بود که تعیین میکرد کدام اسیر به درد آزمایشات میخورد و کدام یک به خاطر ضعف، باید کشته شود. در آشویتس، او آزمایشاتی روی اسرای نگونبخت انجام میداد. او بیشتر به وراثت و بیتشر علاقه داشت و دوست داشت روی دوقلوهای همسان آزمایش کند. گفته میشود که او ۱۰ دوقلو را انتخاب کرده بود، آنها را با کلروفورم بیهوش کرده بود و برای مقایسه آنها با هم و پیدا کردن اختلافهای احتمالی، تشریحشان کرده بود. گفته میشود او بعضی از دوقلوها را با ارتباط دادن وریدهایشان به هم متصل میکرد و دوقلوهای به هم چسبیده را به صورت مصنوعی ایجاد میکرد. او آزمایشاتی در مورد تغییر رنگ چشم با تزریق مرکب، قطع اعضا و تلاش برای پیوند دوباره آنها و نابارور کردن زنان هم انجام داد.
یادم باشه حواسم به پزشک تیم باشه این بار که میخواد آمپول ضد اسپاسم تزریق کنه نکشتم که این دکترا یازده تا نشن .
وینک
باحال بود
یازدهمیش منم ولی فقط یه نفر رو میکشم اونم فقط تو که بیش از 200 نفر می ارزی
:))
تولد هیچکسی تحت اختیار خودش نیست..هیچ کس هیچ حق انتخابی در مورد تولد خودش نداره. فکر نمیکنم در این نکته با هم تضادی داشته باشیم، ولی من معتقدم که مرگ هر کس تنها و تنها حق انتخاب خودش هست. اگر کسی در شرایطی به سر میبره که به هر دلیلی، طبق خواست خودش نمیخواد دیگه ادامه بده به این زندگی، این تنها و تنها حق مسلم اوست و بس. و اگر در شرایط جسمی سختی به سر میبره که نمیتونه این خواسته خودشو عملی کنه و از کس دیگری کمک میگیره، برای تحقق بخشیدن به خواسته خودش، این نه تنها جرم نیست بلکه کمکی هست که یک انسان به انسان دیگه میکنه. البته من درصدد تائید اعمال هیچ کدوم از افرادی که شما اسم بردید نیستم . آنها مواردی کاملا جدا از این دیدگاه من هستند. حق پایان دادن به زندگی هر کسی حق مسلم اوست. و به قول کافکا :
"A first sign of the beginning of understanding is the wish to
die"
روانی بودن و آسیب رسوندن به دیگران ربطی به شغل شون نداره . همون طور که نوشتی حتی دکتر ها هم میتونن باعث مرگ و میر آدم های دیگه بشن . حالا یه سری شون مثل اولی دلایل علمی دارن و یه سری دیگه هم ریشه های روانی . آدم باید خیلی مواظب باشه . یاد معلم های دهه 60 افتادم که به قصد کشت ماها رو کتک میزدن . شماها ندیدین همچین روانی هایی رو . احساب کن اگه در امد دکتر های ایران کمتر از این بشه و فشار روشون بیشتر بشه چه وضع بدی پیش میاد
با درود و سپاس فراوان : شهرام
من که تو این مملکت موندنی نیستم!تو هم خودت می دونی با این مملکت و دکترهاشو معلم هاش!D:
مطلب خیلی جالبی بود
سلام...مرسی از حضورت و لطفی که به من و وبم داری....
بازم بهم سر بزن...
پست وحشتناکی بود....و باور نکردنی...جنون کشتن در دکترها....
عکس های پست پایین رو هم خوندم...
راستی عکس ها رو طوری کذاشته بودی که قالبت رو بهم ریخته بود...یه تیکه از نوشته هات بیرون از قالب افتاده بود....
آخرین پستی هم که توی صفحه داشتی شوکه کننده بود....عکس اون بچه ها رو قبلا هم دیده بودم....و هر دفعه که می بینم غصه م می گیره...حرف توی دهنم چفت می شه و نمی دونم چی بگم...
راستی دوست خوبم...با اجازه لینکت کردم...
اشتباه تایپی در چه حدی!!!!
منظورم این بود که عکس ها رو دیدم نه اینکه خوندم!!!!:دی
اشتباه شد دیگه!!!
سلام ازاده جان
به اين دكتر ها حسوديم شد
كاش من هم مي تونستم جاي يكي از اين ها باشم.
جدا از شوخي چند تا از رفيق هاي من دكتر هستند و باور كن همه چيزط رو به شكل جسد مي بينند. جلوشون بميري هم انگار نه انگار.
راستي ببخش دير به دير يعني سالي يه بار سر مي زنم. اين روز ها هم در گير امتحانم كه البته اين بهانه است اما اصلن حالم خوش نيست.
راستي يه داستاني از من تو اين ادرس تا پنج شنبه داره نقد مي شه.خوشحال مي شم نظر تو رو هم اون جا داشته باشم
http://www.stop4story.blogfa.com/
ازاده ای شیطون بلا ...گفتم خدایا کیه
چندتا شو خوندم مرسی از پستای جالبت
مرسی نازی جون که به بلاگم سر زدی :*
این دفعه اومدم دعوت کنم بیاید....خبر خوشی نیست....قدم رنجه ای برای شادی روح یه عزیز از دست رفته....برای یک دوست وبلاگی مان[ناراحت]....با پست(خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید)به روزم....
فردا(یکشنبه) 27 دی یک سالگی وبلاگم رو به جشن می شینیم....خوشحال می شم بیای و چند خطی یادگاری هدیه بهم بدی..........منتظر حضورتم
دوستان جديد پيدا کنيد اما دوستان قديمي را هم حفظ کنيد، اينها نقره و آنها طلا هستند
(پرمودابترا)
ممنون بخاطر حضورت در جشن یک سالگی سایه سپید[گل]